دانشمند بر عابد هفتاد درجه برتری داده شده است که میان هر دو درجه به اندازه میان آسمان و زمین است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
به خروش خوش آمدی welcome to khoroosh
نور در عالم هر چه هست از سوختگان است
شنبه 88 دی 26 , ساعت 2:17 عصر  
ارسال شده توسط صاحب در 11/7/1388:: 11:34 صبح

نور در عالم هر چه هست از سوختگان است که برون می تابد ،و دل تا در راه عشق نسوزد کجا نور یابد ،
که نور در این عالم هرچه هست از سوختگان است.شمع میسوزد و نور می بخشد وپروانه که نور را می شناسد ،
بی پروا دل به سوختن می سپارد و جان بر سر این معرفت می نهد.
واز همین است که او را (( پروا ،نه))خوانده اند،
چرا که اورا از این سوختن پروایی نیست.« شهید آوینی »


نوشته شده توسط یوسف | نظرات دیگران [ نظر] 
خدای من
شنبه 88 دی 26 , ساعت 2:9 عصر  
ارسال شده توسط صاحب در 2/8/1388:: 3:40 عصر

گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از
دغدغة دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در
آن لحظات  شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات
بودنت برمن تکیه کرده بودی، من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی...
من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به
نظاره نشسته بودم
گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟ 
گفت: عزیزتر از هر چه هست، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج
می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از
جنس نور باشی و از حوالی آسمان، چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود.
گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
گفت: بارها صدایت کردم، آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی، تو هرگز گوش
نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به
ناکجاآباد هم نخواهی رسید.
گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی
نگفتی، بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی و حرف
بزنی. آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم
کردی .
گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را
نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر، من می دانستم تو
بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.
گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت ...
گفت: عزیز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت...



نوشته شده توسط یوسف | نظرات دیگران [ نظر] 
آن ها
شنبه 88 دی 26 , ساعت 2:7 عصر  
ارسال شده توسط صاحب در 25/10/1388:: 10:28 صبح
گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی کو رفیق راز داری !کو دل پرطاقتی؟
شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت شرح حالم رااگر نشنیده باشی راحتی
تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شدغنچهای در باد پرپر شد ولی کو غیرتی؟
گریه می کردم که زاهد در قنوتم خیره ماند دور باد از خرمن ایمان عاشق آفتی
روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت کاش بر آینه بنشیندغبار حسرتی
بس که دامان بهاران گل به گل پژمرده شد باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی
من کجا و جرات بوسیدن لب های تو آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی (فاضل نظری)

نوشته شده توسط یوسف | نظرات دیگران [ نظر] 
یزیدیان عاشورای 88
شنبه 88 دی 26 , ساعت 1:53 عصر  
 

 

ارسال شده توسط شــاهـد :: 9/10/1388:: 1:25 صبح (سایت بندیر)
"پرورگارا لعنت فرست بر ابى سفیان و بر پسرش معاویه و پسرش یزید پلید.
بر همه آنان لعن ابدى فرست و این روز (یعنی عاشورا) روزى است که آل زیاد و آل مروان ، به واسطه قتل حسین علیه السلام شادمان بودند.
پروردگارا تو لعن و عذاب الیم آنان را چندین برابر گردان."
آنچه از نظر شما گذشت فرازهایی از زیارت عاشورا بود که سالهای سال بر سر زبانها بوده و خواهد بود.
آیا این ابن زیاد و مروان فقط همان ابن زیاد ملعون و مروان بن حکم خبیث اند که در مقطعی از تاریخ آمدند و رفتند؟ و آیا معاویه و یزید و ابن زیاد و شمر و حرمله فقط در عاشورای سال 61 هجری بودند و دیگر هیچ؟

 هرگز چنین نیست..
یزیدیان و مروانیان در هر زمان و مکان وجود دارند همان طور که عاشورائیان در هر زمان و مکان هستند و "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" ...
اگر روزی آل زیاد و آل مروان به اسم دین ، دین را سر می بریدند و در روز قتل حسین علیه السلام که زنده کننده ی دین حق بود، هلهله می کردند و شاد و مسرور ، سوت و کف می زدند، امروز هم یزیدیان و مروانیان و ابن زیادهای زمان در همان روز یاد آباء و اجدادشان را زنده نموده و بار دیگر تاریخ را تکرار کردند  تا عاشورا بار دیگر حق و باطل را به انسان زیان دیده ی آخر الزمان نشان داده و چهره ها را آشکار ساخته و حجت را بر همگان تمام گرداند.
سالها لعن کرده ایم ابن زیاد و مروانیان را و امروز لعن می کنیم  توطئه گران اموی را که کمر بسته اند تا با صورتهای هزار چهره و دستهای آهنین مخمل پیچ شان ، اندک باقی مانده ی کوفیان را فریفته  و دین حق را که به سختی کمر راست کرده بر زمین بزنند.
به عروسکهای خیمه شب بازیشان می گوییم که آگاه باشند و فریب این نامردمان مردم نما را نخورند و به دامان ملت باز گردند و به عروسک گردانها هم می گوییم که این نسل، حسینیست و آماده است تا به اشاره ی رهبر و مقتدایش تفکر اموی را برای همیشه ی تاریخ از ریشه برکند و به کارگردانان، صحنه گردانان و گرگهایی که سالهاست در این حوالی زوزه کشان بر این خاک خون گرفته پوزه می سایند هشدار می دهیم "اگر بخواهند در برابر دین ما بایستند ، ما در برابر تمام دنیاشان خواهیم ایستاد" و "اگر بخواهند صلحی مانند صلح امام حسن علیه السلام را بر ما تحمیل کنند ،واقعه ی عاشورا را تکرار خواهیم کرد".
والسّلام.


نوشته شده توسط یوسف | نظرات دیگران [ نظر] 
این همان پرچم است
شنبه 88 دی 26 , ساعت 1:31 عصر  

بندیر

از اول انقلاب و در طول سالهاى متمادى، کى‌‌‌‌ها زیر پرچم مبارزه‌‌‌ى با امام و انقلاب ایستادند؟ آمریکا در زیر آن پرچم قرار داشت، انگلیس در زیر آن پرچم قرار داشت، مستکبرین در زیر آن پرچم قرار داشتند، مرتجعین وابسته‌‌ی به نظام استکبار و سلطه، همه در زیر آن پرچم مجتمع بودند؛ الان هم همین جور است. الان هم شما نگاه کنید از قبل از انتخابات سال 88، در این هفت هشت ماه تا امروز آمریکا کجا ایستاده است؟ انگلیس کجا ایستاده است؟ خبرگزارى‌‌‌‌هاى صهیونیستى کجا ایستاده اند؟ در داخل، جناحهاى ضد دین، از توده‌‌‌‌اى بگیر تا سلطنت‌‌‌‌‌طلب، تا بقیه‌‌‌‌ى اقسام و انواع بى دین‌‌‌‌ها کجا ایستاده‌‌‌اند؟ یعنى همان کسانى که از اول انقلاب با انقلاب و با امام دشمنى کردند، سنگ زدند، گلوله خالى کردند، تروریسم راه انداختند. سه روز از پیروزى انقلاب در بیست و دوى بهمن گذشته بود، همین آدمها با همین اسمها آمدند جلوى اقامتگاه امام در خیابان ایران، بنا کردند شعار دادن؛ همانها الان مى آیند توى خیابان، علیه نظام و علیه انقلاب شعار میدهند! چیزى عوض نشده. اسمشان چپ بود، پشت سرشان آمریکا بود؛ اسمشان سوسیالیست بود، لیبرال بود، آزادى طلب بود، پشت سرشان همه‌‌ی دستگاه‌‌‌هاى ارتجاع و استکبار و استبداد کوچک و بزرگ دنیا صف کشیده بودند! امروز هم همین است. اینها علامت است، اینها شاخص است؛ و مهم این است که ملت این شاخصها را میفهمد؛ این چیزى است که انسان اگر صدها بار شکر خدا را بکند، حقش را به جا نیاورده است؛ سجده‌‌‌‌ى شکر کنیم.
از بیانات مقام معظم رهبری 19 دی ماه 1388 (دیدار مردم قم در سالگرد قیام 19 دى


نوشته شده توسط یوسف | نظرات دیگران [ نظر] 
<      1   2   3   4   5      >
درباره وبلاگ

به خروش خوش آمدی welcome to khoroosh

یوسف
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 34 بازدید
بازدید دیروز: 13 بازدید
بازدید کل: 19574 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
آژانس بین المللی انرژی اتمی . آلمان . امام . امام، انقلاب، انتخابات 88، آمریکا، انگلیس، بیانات آقا . انتظار.. عکس . ایت ا...منتظری . بدقولیهای آمریکا . حضرت امام خمینی . حکم ولی امر.تهدید.صانعی . رهبر انقلاب . آیت‌الله خامنه‌ای .توطئه‌. . زمستان . آقا . انتظار . عکس . ازدواج . فرانسه . فلسطین . کودک . مارکسیسم . معاملات سوخت هسته ای . مهدی عج . مهدی هاشمی . مهدی-جفا-غم-اشک . نامه سرگشاده ایران . ولایت مطلقه فقیه . ولی فقیه .آیت الله خا منه ای.صانعی. . یزیدیان، حرمت شکنان، عاشورای 88، سبز اموی .
نوشته های پیشین

دی 1388
تیر 1388
لوگوی وبلاگ من

به خروش خوش آمدی welcome to khoroosh
لینک دوستان من

هر روز به روزیم
در فراق گل نرگس
آســــــمــونـــی بــاش
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

گذر عمر
مناجاتی دل نشین از صحیفه امام سجاد ع
پیام های زیبا......
مفهوم ولایت مطلقه فقیه
بدقولیهای آمریکا، فرانسه و آلمان در معاملات سوخت هسته ای
کالبد شکافی باند مهدی هاشمی
امروز توطئههای دشمنان زیاد است اما ملت ایران به این توطئه ها پوز
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم...
آقاجان تاکی مارا گذاشته ای رها دگر بیا.....
[عناوین آرشیوشده]